ای پادشه خوبان...داد از غم تنهایی...

همره باد سحر سفری باید کرد تا دیار گل سرخ تا صریح لب شیرین نگار

ای پادشه خوبان...داد از غم تنهایی...

همره باد سحر سفری باید کرد تا دیار گل سرخ تا صریح لب شیرین نگار




قول داده ام گاهی هرازگاهی؛


فانوس یادت را میان این کوچه های بی چراغ و بی چلچله، روشن کنم؛


خیالت راحت، من همان منم؛


هنوز هم در این شب های بی خواب و بی خاطره؛


میان این کوچه های تاریک پرسه می زنم؛


اما به هیچ ستاره ای دیگر، سلام نخواهـم کرد ...!


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد